Body
محتویات
body(قطعات و اجزای خودرو)
واژه بیگانه:
body 1
واژه مصوب:
بدنه 1
تعریف:
پیکرۀ اصلی خودرو که از همگذاری قطعات جداگانۀ عموماً فلزی به وجود میآید
body(مهندسی بسپار)
واژه بیگانه:
body 2, model 1
واژه مصوب:
تنواره
تعریف:
مادهای باقوام که گرانرَوی و خمیرگونگی و خودچسبی (selfadhesion) داشته باشد و بتوان آن را به شکلهای متنوع درآورد
body(مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ)
واژه بیگانه:
body 2, model 1
واژه مصوب:
تنواره
تعریف:
مادهای باقوام که گرانرَوی و خمیرگونگی و خودچسبی (selfadhesion) داشته باشد و بتوان آن را به شکلهای متنوع درآورد
body(علوم و فنّاوری غذا)
واژه بیگانه:
body 3
واژه مصوب:
تنواری
تعریف:
[بسپار] خاصیتی در ماده که در نتیجۀ تلفیق ویژگیهای گرانرَوی و خمیرگونگی و خودچسبی (self adhesion) پدید میآید [ فنّاوری غذا ] خاصیتی در بافت موادغذایی مایع و نوشیدنیها که به میزان پُری (fullness) و قوام آن مواد بستگی دارد
body(مهندسی بسپار)
واژه بیگانه:
body 3
واژه مصوب:
تنواری
تعریف:
[بسپار] خاصیتی در ماده که در نتیجۀ تلفیق ویژگیهای گرانرَوی و خمیرگونگی و خودچسبی (self adhesion) پدید میآید [ فنّاوری غذا ] خاصیتی در بافت موادغذایی مایع و نوشیدنیها که به میزان پُری (fullness) و قوام آن مواد بستگی دارد