Constituent
محتویات
constituent(شیمی)
واژه بیگانه:
constituent 1
واژه مصوب:
جزء سازنده
تعریف:
هریک از مواد موجود در یک ساختار شیمیایی یا آلیاژ
constituent(مهندسی بسپار)
واژه بیگانه:
constituent 1
واژه مصوب:
جزء سازنده
تعریف:
هریک از مواد موجود در یک ساختار شیمیایی یا آلیاژ
constituent(مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ)
واژه بیگانه:
constituent 1
واژه مصوب:
جزء سازنده
تعریف:
هریک از مواد موجود در یک ساختار شیمیایی یا آلیاژ
constituent(زبانشناسی)
واژه بیگانه:
constituent 2
واژه مصوب:
سازه 1
تعریف:
هریک از اجزای تشکیلدهندۀ جمله در سطوح مختلف نحوی
constituent(حقوق)
واژه بیگانه:
constituent 3
واژه مصوب:
موکل
تعریف:
کسی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارد و میتواند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهد
constituent(علوم سیاسی و روابط بینالملل)
واژه بیگانه:
constituent 3
واژه مصوب:
موکل
تعریف:
کسی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارد و میتواند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهد