Constituency
محتویات
constituency(جغرافیای سیاسی)
واژه بیگانه:
constituency 1, election district, electoral district, precinct, ward, riding, electoral division, electoral area, polling district 2, division 1
واژه مصوب:
حوزۀ انتخاباتی
تعریف:
یک واحد جغرافیایی انتخاباتی که ساکنان آن به نامزدهای نمایندگی مجلس در همان واحد جغرافیایی انتخاباتی رأی میدهند
constituency(علوم سیاسی و روابط بینالملل)
واژه بیگانه:
constituency 1, election district, electoral district, precinct, ward, riding, electoral division, electoral area, polling district 2, division 1
واژه مصوب:
حوزۀ انتخاباتی
تعریف:
یک واحد جغرافیایی انتخاباتی که ساکنان آن به نامزدهای نمایندگی مجلس در همان واحد جغرافیایی انتخاباتی رأی میدهند
constituency(حقوق)
واژه بیگانه:
constituency 2
واژه مصوب:
موکلان
تعریف:
کسانی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارند و میتوانند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهند
constituency(علوم سیاسی و روابط بینالملل)
واژه بیگانه:
constituency 2
واژه مصوب:
موکلان
تعریف:
کسانی که در یک حوزۀ انتخاباتی اقامت دارند و میتوانند به نامزدهای آن حوزه برای نمایندگی مجلس رأی دهند