Culture
culture(باستانشناسی)
واژه بیگانه:
culture 2
واژه مصوب:
فرهنگ 1
تعریف:
مجموعۀ عادات و رفتارهایی که در یک جامعۀ انسانی عمدتاً ازطریق فرایندهای اجتماعی و نه فرایندهای زیستی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در نمادها، باورها، هنر، مهارتها، آداب و رسوم آن جامعه انعکاس مییابد
culture(جامعهشناسی)
واژه بیگانه:
culture 2
واژه مصوب:
فرهنگ 1
تعریف:
مجموعۀ عادات و رفتارهایی که در یک جامعۀ انسانی عمدتاً ازطریق فرایندهای اجتماعی و نه فرایندهای زیستی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در نمادها، باورها، هنر، مهارتها، آداب و رسوم آن جامعه انعکاس مییابد
culture(زیستشناسی-میکربشناسی)
واژه بیگانه:
culture 3
واژه مصوب:
کشت
تعریف:
1. محصول رشد نوع خاصی از ریزاندامگانها در یک محیط مناسب|||2. رشد دادن ریزاندامگانها تحت شرایط واپایششده