Phase
محتویات
phase(شیمی)
واژه بیگانه:
phase 1
واژه مصوب:
فاز 1
تعریف:
بخشی از یک سامانۀ فیزیکی همگن با مرزهای مشخص که میتوان آن را ازلحاظ فیزیکی از بخشهای دیگر جدا کرد
phase(مهندسی بسپار)
واژه بیگانه:
phase 1
واژه مصوب:
فاز 1
تعریف:
بخشی از یک سامانۀ فیزیکی همگن با مرزهای مشخص که میتوان آن را ازلحاظ فیزیکی از بخشهای دیگر جدا کرد
phase(مهندسی بسپار- تایر)
واژه بیگانه:
phase 1
واژه مصوب:
فاز 1
تعریف:
بخشی از یک سامانۀ فیزیکی همگن با مرزهای مشخص که میتوان آن را ازلحاظ فیزیکی از بخشهای دیگر جدا کرد
phase(مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ)
واژه بیگانه:
phase 1
واژه مصوب:
فاز 1
تعریف:
بخشی از یک سامانۀ فیزیکی همگن با مرزهای مشخص که میتوان آن را ازلحاظ فیزیکی از بخشهای دیگر جدا کرد
phase(مهندسی برق)
واژه بیگانه:
phase 2
واژه مصوب:
فاز 2
تعریف:
رسانایی حامل جریان، در یک مدار یا سامانۀ چندفازه (polyphase system) |||متـ . رسانای فاز phase conductor، ||| خط فاز phase line، ||| سیم فاز phase wire
phase(عمومی)
واژه بیگانه:
phase 3
واژه مصوب:
گام 1
تعریف:
مرحله و دورۀ مشخص در یک فرایند
phase(باستانشناسی)
واژه بیگانه:
phase 4
واژه مصوب:
مرحله 2
تعریف:
[حملونقل درونشهری-جادهای] تقسیمات زمانی چراغ راهنمایی در یک چرخه|||[باستانشناسی] بازهای از زمان که در آن دگرگونی در مواد فرهنگی باعث تمایز یک واحد باستانشناختی از واحد دیگر میشود
phase(حملونقل درونشهری-جادهای)
واژه بیگانه:
phase 4
واژه مصوب:
مرحله 2
تعریف:
[حملونقل درونشهری-جادهای] تقسیمات زمانی چراغ راهنمایی در یک چرخه|||[باستانشناسی] بازهای از زمان که در آن دگرگونی در مواد فرهنگی باعث تمایز یک واحد باستانشناختی از واحد دیگر میشود